فال و وابستگی و بی‌پولی

فال و وابستگی و بی‌پولی

داشتم به اون فالگیر مجازی فکر می‌کردم که دو ماهه دارم پیجش رو دنبال میکنم و دو ماهه هر هفته میگه تا سه نوبت دیگه نوید رسیدن پول برای شهریوری‌ها دیده میشه. خب لعنتی پس کو؟

عمدتا از اون آدمایی نیستم که پیجای خرافاتی مثل این رو دنبال کنم اما لحن نوشتن فالای این یکی رو خیلی دوست دارم. قشنگ بر اساس اصول جذب مخاطب نوشته شده؛ خیلی مرموز شروع میکنه، یه خبر بد میده و درنهایت یه وعده شیرین و تامام! محتوای تبلیغاتی شما به همین تمیزی و ظرافت به خورد مغز مخاطب رفته و اومده دایرکت تا فال شوهر حمالش رو بگیره که آیا داره بهش خیانت میکنه یا نه!

برگردیم سر بحث خودمون؛ پول کجاست؟

سوال فلسفی خوبی به نظر میرسه، درست مثل کتابی که امروز از کتابفروشی آوردم خونه اما مزیت اون کتاب اینکه روش نوشته بیان فلسفه به زبان طنز ولی هیچ چیز طنز آمیزی درمورد بی‌پولی وجود نداره.

گاهی فکر میکنم چقدر خوبه که توی خونه بابام زندگی میکنم و تقریبا خرج حیاتم رو بابام میده اما حقیقتش اینکه این شرایط واقعا خوب نیست بلکه زشته، کثیفه، مستهجنه!

 

میشه گفت این شرایطِ وابستگی، نمیزاره آدم اونقدری که دلش میخواد یاغی باشه. دختر! از کی تعریف تو از یاغی، از یه چیز منفی به یه چیز مثبت تبدیل شده؟ بابا بزار تعریف یاغی یه امشبو با خیال راحت تغییر کنه. الان خسته‌تر از اونم که بخوابم به حجم معنایی کلماتی که معمولا ازشون استفاده نمیکنم فکر کنم.

کجا بودیم؟ آها! مسئله بی‌پولی بود و اینکه خرج کردن پول بابا اصلا به آدم نمی‌چسبه. الان واقعا به نظرت چه کاری از دستم برمیاد؟ نوشتن! جواب خوبیه اما رضایت بخش نیست.

معلم اخلاق بودن و سفسته‌های بی‌سر و ته ساختن دیگه بسه بیا یه کم ادای معلمای علوم یا اجتماعی رو در بیاریم، شاید این جوری زمان راحت‌تر بگذره.

میدونی سخته که بدونی تنها راه خلاص شدن از این شرایط صبر کردنه. اما صبر کردن هیچوقت به معنای دست روی دست گذاشتن نیست. بیا دوباره کلام اخلاقی تراوش کرد.

دارم فکر میکنم من یه آدم لفاظم که آخر شبی برای پر کردن عریضه به هر چنگی در میزنه و تار و پود اعصابش رو با یه آرشه کج می‌نوازه. به نظرت باید دست بردارم؟

راستی چرا کسی برای چرت و پرت نوشتن به آدم پول نمیده؟ مثل یوتوب که برای ویدیوهای مسخره آمریکایی‌های پولدار و بی‌دغدغه که میان از رو صخره می‌پرن یا تا هزار می‌شمرن و بعد ویوو‌های میلیونی می‌گیرن، بهشون پول میده.

البته در حقیقت اینجوریه که برای همچین کاری به بعضی از نویسنده‌ها هم پول میدن اما قبلش نویسنده‌ها یه پول گنده به ناشرا میدن و بعدش یه پول گنده به تبلیغاتچی‌های اینستاگرام و بعدش شاید یه پول خیلی گنده‌تر از قبلی‌ها گیر خودشون بیاد. بله! حتی اینجا هم همه چیز به بیزینس‌چی بودن برمیگرده.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *