یه مرحله مزخرف؟

every thing is sucks

رسیدیم به مرحله مزخرفی که یه عالمه کار داریم ولی دلمون میخواد هیچ کاری انجام ندیم و تموم روز بخوابیم تا بالاخره روزای بهتر برسن دم در خونمون.

دیدی میگن برای اینکه بفهمی میخوای در آینده چیکار کنی و هدف چی باشه باید اینقدر بنویسی تا به یه نتیجه مشخص برسی و هدفات توی ذهنت ثبت و ضبط بشن؟ خب من الان اونجاییش گیر کردم که هرچی می‌نویسم ایده‌های بیشتری برای آینده به ذهنم میاد.

آیا دوست دارم بازاریابی و بیزینس بخونم؟ دوست دارم بلاگر سفر بشم؟ دوست دارم بزنم توی کار دیزاین؟ دوست دارم برنامه نویسی یاد بگیرم؟ چرا اینقدر آپشن‌های توی ذهنم زیادن و به هم مرتبط؟

آره خب شاید بگی اینا که اصلا به هم مرتبط نیستن اما نه حقیقتا اینجوری نیست! مثلا من توی دورترین نقاط ذهن و آرزوهام میخوام یه شرکت تولید محتوای خفن بزنم که توی بازاریابی و تبلیغات کارای گرافیکیش تکه و پروژه‌های گردشگری بین‌المللی قبول میکنه! اما خب کو مهارتش؟ پس میرم یه پلن بی می‌چینم که مثلا دو سال آیندم رو صرف یاد گرفتن برنامه نویسی و طراحی وب بکنم و بعد با مطرح کردن یه ایده ترکیبی درمورد برنامه ریزی گردشگری الکترونیک، جمع کنم از ایران برم. اما آخه هنوز مهارت اون رو هم ندارم. البته ناگفته نماند که بیس همه این برنامه‌ها اندکی علاقه و به مقدار خیلی زیادی تمایل به پول درآوردنه.

در نهایت (البته همیشه این گزینه به دلیل علاقه زیادم خود به خود اول لیست بررسی میشه) میرم سراغ پلن بلاگر سفر شدن! میبینم پول ندارم پس برمیگردم به پلن چطور پولدار بشیم و این چرخه تا خود صبح می‌تونه ادامه داشته باشه.

آره میدونم خیلی الکی پیچیده و سختش کردم اما قبول کن که خیلی الکی الکی همه‌چیز به هم مرتبط و مربوطه و من این بین فقط احساس می‌کنم دارم وقت و انرژیم رو پای اینستاگرام لعنتی به هدر میدم، تازه بلدم نیستم چطوری فالورا رو نگه دارم یا حتی فن بیانم برای ویدیوها رو درست کنم…

راستی من تا اینجای زندگیم چیکار می‌کردم؟ چرا اون کلاس بازیگری که یه جلسه رفتم و خیلی دوستش داشتم و مامانم گفت جلسه‌ای دوازده تومن گرونه رو با وجود لجبازی موجود در ستاره اون زمان، دیگه ادامه ندادم که حداقل الان بتونم یه نفس گیری درست موقع صحبت کردن داشته باشم؟

نه! تازه از خواب بیدار نشدم اما خب چرا و اما و اگر و ای کاش توی ذهنم زیادی کرده. خوبی بلاگ اینه میشه این مدل ضایعات رو اینجا برون ریزی کرد.

یکی نیست بگه خب اگه اینجوریه چرا اینجا نوشتن رو ول کردی؟ بیا! اینم یه چرای دیگه! دست ور دار دختر! این همه چرا بیشتر از اینکه نشون بده تو میخوای یه کاری انجام بدی، اینو نشون میده که تسلیم شدی.

یه نفس عمیق بکش و تامام!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *