گوشی رو با نفرت هرچه تمامتر پرت میکنم روی تخت. نه! اتفاق بدی نیفتاده، کسی عصبانیم نکرده، هیچکس نمرده و هیچ رل غیر موجودی هم منو توی تنهاییهام ول نکرده؛ فقط از وابستگی به این صفحه آبی کوچولو خسته شدم.
میشه گفت رقتانگیزه که منبع درآمد ثروتمندترین آدمهای جهان ساختن همچین چیزائیه، چیزای اعتیاد آور!
میدونی رقتانگیزتر چیه؟ اینکه این روزا هرکی بخواد توی هر کسب و کار و بازاری خودش رو نشون بده باید از این مسیر پر پیچ و خم رد بشه.
بله! بله! قطعا جنبههای مثبت و خوب و سازندهای هم درمورد این مدل تکنولوژیها وجود داره اما این جمله من رو یاد یه مقایسه معروف میندازه. مقایسه بین تریاک و قرصهای آرامش بخش.
تریاک بده چون اعتیاد آوره اما تریاک خوبه چون آرامش بخشه. در اینجور مواقع دوست دارم فقط رو کنم به آسمون و بگم خدایا! واقعا وات د….
ولی این سری تصمیمم رو عوض کردم چون وقتی یه کمی بیشتر بهش فکر کنیم، اون قدیما، منظورم زمان شروع متمدن شدن بشره، چیزی به نام الکل، دراگ، تریاک، گوشی و شاید حتی اعتیاد (به معنای امروزی) وجود نداشته؛ پس منطقیه همه چیز رو گردن خدا نندازیم.
بنده به عنوان یک متخصص غیرحرفهای احتمال میدم در زمان انسانهای اولیه، نهایت درجه اعتیاد افراد چیزی شبیه وابستگی شخص به افراد دیگه بوده. (هشتک انسان موجودی اجتماعی است)
البته دقیقتر که نگاه کنیم این مدل اعتیاد هر چند ضعیف به نظر میاد اما راه خودش رو از بین سالیان سال تکامل پیدا کرده و رسیده به انسانهای امروزی.
پیشرفت مغز و مخچه و قوه تخیل آدمیزاد و در نتیجه اختراع زبان و خط و جریانهای فکری، باعث شده به این نوع وابستگی و احساس نیاز اسامی مختلفی داده بشه؛ مثل عشق، علاقه، دوستی، هم نوع دوستی، شیدایی و …
من به هیچکدوم از این چرندیاتی که بافتم کاری ندارم ولی ای کاش یکی میومد دقیق میگفت چی توی مغز انسانها اتفاق میوفته که حس خاصی نسبت به یه آدم پیدا میکنن.
خب میدونی، دوست دارم بدونم و بعد یه روز همینجوری که دارم توی خیابون واسه خودم راه میرم، یهویی با دیدن شمایل یه آدم بتونم تشخیص بدم که کی و کجا و چطور عاشق شده و اصلا عاشق کی شده و یا چقدر این سیکل محبت قراره طول بکشه.
هیجانانگیزه نه؟ نه! واقعبین باش ستاره! بیشتر ترسناکه؛ مخصوصا از اون جهت که نشون میده تو خیلی آدم فضولی هستی. لاو لایف بقیه به تو چه؟ قبول دارم باحاله بدونی چی به چیه اما اینم میتونه مثل خیلی از ویژگیهای انسانی دیگه مثل حرف زدن یا راه رفتن بعد از گذشت یکی دو سده برای آدما عادی بشه و حتی دیگه بهش اهمیت ندن.
تموم شد؟
خیلی تاثیرگذار بود!