کفش سفید و جوراب کرکی

White shoes and fluffy socks

روزی که باران آمد با خودم فکر کردم خوشبختی یعنی خوشحال باشی که از پوشیدن کفش سفید در آب‌راهه‌های گلی و کثیف هیچ دلتنگی به تو وارد نشود. روز بعدش که جاده یخ زده بود با خودم فکر کردم خوشبختی یعنی از تمام راه خانه تا مدرسه با همان کفش سفیدی که کفش صاف است فقط یکبار زمین بخوری. هفته بعد که بوران زمستانی برف سنگینی را روی شانه خیابان‌ها تلنبار کرد، با خودم فکر کردم خوشبختی به احتمال زیاد به شکل یک جوراب کرکیست که تا بالای غوزک پا را می‌پوشاند. حالا که انگار سال‌ها از آن روز بارانی می‌گذرد مفهوم خوشبختی مرا کمتر از گذشته به فکر فرو می‌برد و بیشتر از سردی جاده، به لذت گرمای چای فکر میکنم و یک چرت کوچک عصرگاهی….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *